خوندن این نوشته خیلی خیلی حس خوبی بود، انگار یکی ذهنم رو نوشته باشه، اعتراف می کنم که نمی تونم خوب بنویسم افکارم رو، ولی  یکی اینکار رو کرده انگار،

این لینک رو ببینید

http://talkandtea.net/1389/02/06/glassy-love/ 

 

مرسی که اینقدر زیبا نوشتین!

این روزا تقریبا همه چی آرومه، چهارشنبه کارت سوختم اومد، فعلا ماشینم دست داداشیه چون که ماشینش تو پارکینگه، یعنی یک هفته ماشینش رو خوابوندن، به خاطر صدای موزیک! 

خلاصه اینکه ماشین دستشه هم یک کم آب بندی بشه همین که بی ماشین نمونه نزدیک عروسیش، آخه عسیسم تیرماه عروسیشه،  

دعا کنید زود گواهینامه ام بیاد که دیگه دلم داره می ترکه

برای ثبت در تاریخ 

 

من امتحان شهر قبول شدم، هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

مرسی خدا جونم

می دونم روزهای سختی در انتظارمه، روزهایی که اشک هم مرهمی برام نخواهد بود. 

مادر من مبتلا به بیماری مزمن کلیوی هستند، چندسالی هست که فقط یک کلیه داره و ۵سالی هست که دیگه کلیه اش  خیلی  ضعیف و ضعیف تر شده، و حالا هم نیاز به پیوند دارند، هفته پیش که پیش دکتر بودیم معاینات و آزمایشات مربوط به پیوند رو دادند که باید انجام بدیم، خیلی می ترسم خیلی ، پر از بغضم ولی یکی بگه کجا گریه کنم، مامان می گه اگه از زیر عمل در نیام چی؟ دعواش می کنم و می گم مامان این چه حرفیه، کی از زیر عمل کلیه تاحالا در نیومده، می گه اگه کلیه پس بزنه چی؟ و من باز هم بهش دلگرمی می دم و اینا دقیقا دغدغه هامه، اگه کلیه پیدا نشه، اگه نگیره، اگه پول زیادی بخواد اگه اگه اگه .... 

و من تنهام، و من توی یک خانواده پرجمعیت تنهام، هفته پیش کلاس داشتم و پنج شنبه مامان باید می رفت دکتر من سه شنبه و چهارشنبه باهاش رفتم پنج شنبه قرار بودم برادرم ببرتش که آآقا یادش رفته بود، خواهر م بچه داره و خیلی نمی شه روش خساب کرد، پدرم هم که چی بگم که احساس مسئولیت آخرین چیزیه که ممکنه بهش فکر کنه 

و من تنهام و می ترسم، تو این دنیا هیچ کسی نیست که بتونم بهش تکیه کنم و باعث دلگرمیم باشه و من و مامان تنهائیم، خدایا خودت کمکمون کن، خدایا خواهش می کنم دلم نمی خواد مامانم عذاب بکشه 

کاش این روزا زودتر بگذره و مادرم صحیح و سالم کنارم باشه

نوستالژی

چه هوای خوبیه، چه بارون قشنگیه 

 

باز باران 

با ترانه 

با گوهرهای فراوان 

می خورد بر بام خانه 

من به پشت شیشه تنها 

ایستاده: 

در گذرها  

رودها راه اوفتاده