این روزای معمولی

ماههاست که من مستقل شدم و حس خیلی خوبی دارم از این قضیه.

بیشتر اوقات وقتی دورم، دلم برای خونه ام تنگ میشه، وقتم رو به دیدن فیلم و کارهای هنری که انجام میدم میگذرونم.

خیلی اوقات هم مهمون داشتم، بیشتر دوستام اومدن پیشم، و تقریبا همشون نظرشون اینه که خونه گرمی دارم، خدا رو شکر اگر اینطوره.

این روزا، مسائل مالی خیلی فشار میاره، و تقریبا همه حقوقم بابت قسط و بدهی میره. ولی این روزها هم می گذره.

دلم می خواد در کنار یکی باشم، که واقعا خوب باشه. چندماهی هست که با کسی آشنا نشدم، شاید کمی سخت گیرتر شده باشم، هم دلم می خواد باشه کسی، و هم اینکه حوصله یه رابطه جدید رو ندارم. از بس که هعی مواردی پیش اومده که زده شدم.

امیدوارم هر چی بهترین هست اتفاق بیفته.