صبح از خواب بیدار شدم و اومدم اداره.
ولی خیلی خسته بودم، عصر هم رفتم هایپراستار و کلیی خرید کردم. عاشق خریدم کردنم کدوم خانومی نیست. حدود ساعت نه رسیدم خونه، خریدها رو جابجا کردم و ناگت سرخ کردم برای شام و ناهار فردا. دلم می خواد حتما آشپزی کنم و تا جایی که می تونم غذای آماده نخورم، ولی خب واقعا وقت نداشتم.
شام خوردم و مسواک و لالا. و هیچ جمع و جوری هم نکردم.
صبح هم از یه مسیر دیگه اومدم اداره که بنظرم مسیر بهتریه. کلی مسیرم به اداره نزدیکتر شده.
هنوز لباسشویی و تلویزیون و خیلی چیزای دیگه ندارم، ولی میخرمشون بزودی