روز پنج شنبه با جمع دوستان رفتیم پیش بچه های آسمان، بچه هایی که آسمانی اند و روی زمین زندگی می کنند.
سمی (خواهرزاده ام ) رو هم با خودم بردم، 15سالشه، دیگه وقتشه که ببینه اطرافش چه خبره و در برابر آدمهای دیگه احساس مسئولیت کنه، یه مقدار منقلب شد ولی بعد خوشحال بود که اومده، احساس کردم تو فکره و این اون چیزی بود که می خواستم
روز جمعه هم با گروه رفتیم آبشار ایگل، یه چندسانتی برف اومده بود و یخ زده بود و حسابی هم سرد بود.
عالی نبود، ولی بد هم نبود.
ا
ز مجیک پی سی کلی فیلم سفارش دادم و برام آوردن، یه پک 110تایی، مطمئنم یک سوم فیلمها رو دوست نخواهم داشت ولی باز هم به صرفه بود گرفتنش، حالا دلم یه چند روزی تعطیلات می خواد که بشینم فقط فیلم ببینم
دلم از همین تعطیلات خواست با کلی فیلم!
دلم این مدل تعطیلات رو کشید....!