یه دختر خوابالو بهتون سلام می کنه 

یکی دو شبه که خیلی زود می خوابم، یعنی در واقع بیهوش می شم  

 

تو چند روز گذشته سرما خوردم و دوتاپنی سیلین نوش جان کردم، دوشنبه هم نرفتم اداره، سه شنبه هم که باز رانندگی رد شدم، یعنی موندم من چه جوری لیسانس گرفتم و به این جا رسیدم، تازه همیشه هم فکر می کردم والبته بهمم می گفتند که از ضریب هوشی بالایی هم برخوردارم خیرسرم، اونوقت تو یه امتحان رانندگی موندم 

 

 بگذریم حالا! روز یکشنبه هم با بچه های گروه مون رفتیم یه مرکزی که از معلولین ذهنی نگهداری می کنه، تو فشم، چندتا ماشین شدیم و رفتیم و خدا رو شکر پول خوبی هم جمع شد، موقع رفت فکر می کردیم که زمانی که برگردیم همه دپرسیم و غمگین، ولی خوب خیلی اینجوری نبود، رفتیم یه جایی برای چای و قلیون، البته من که قلیونی نیستم برای بچه هایی که دوست دارند که سه چهار تا هم نبود البته، خلاصه تولد یکی از آقایون هم بود که کیک گرفته بود، خلاصه کلی خندیدیم و تو ماشینم کلی شلوغ کردیم ولی من بین راه باید می رفتم توی ماشین دیگه که مجبور بودم عینهو خانومای متشخص رفتار کنم تا آفریفا یکی از بچه ها رسوندمون و با یکی دیگه شون تا ونک پیاده اومدیم و هر کسی رفت سی خودش  

  

یکم هم که عازمم خدا بخواد، امروز هم باید برم خریدای سفرم رو انجام بدم 

آرایشگاه هم که نرفتم، فک کننننننننن وقتم ندارم تازه خرسندیم برای خودم والااااا 

 

سال جدید سالیه که به خیلی از آرزوهام می رسم، مرسی خدا جونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد