می خوام اینجا یه روزی خاطراتم رو زنده کنه

الان عصر روز شنبه پانزدهم اسفند ماه ۱۳۸۸، من تو اتاقم، تو اداره! 

خوب تا قبل از ده دقیقه پیش اصلا قصد نداشتم که وبلاگی داشته باشم، همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، من آرشیو سیو شده وبلاگ قبلیم رو تو فایلهای کامپیوتریم زمانی که داشتم دنبال یه فایل دیگه می گشتم، دیدم و یهو رفتم به اون سالها، سال ۸۴ و ۸۵. و چقدر اون روزها برام ملموس بود، و احساس می کنم چقدر اون زمان بهتر می تونستم بنویسم، ولی حالا! بگذریم... حالا اینجا رو دارم، می خوام اینجا از روزمرگی ها بنویسم، کسی چه می دونه شاید چندساله دیگه آرشیو اینجا رو بخونم و یه تصمیم مهمه دیگه بگیرم. 

الان هم باید برم چون کلاس رانندگی دارم 

جریان این کلاس رانندگی هم مفصله، سه شنبه هفته پیش امتحان دادم و رد شدم، و حالا سه شنبه دوباره امتحان دارم 

گواهینامه گرفتنم شده یه معضل برای خودش   

تا بعد

نظرات 2 + ارسال نظر
آن شرلی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.ngh2.blogsky.com

سلام
خوش اومدی

سلام
ممنونم
راستی آن شرلی یکی از شخصیت های محبوب بچگی و حالامه :)

معدنچی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.bluemen.blogsky.com

سلام وطلبت خیلی جالب بود به منم سر بزن دوست دارم نظرتو بدونم اگر خوشت اومد از وبلاگم میتونیم تبادل لینک کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد