من من من

زیاد با قهوه میونه ام خوب نیست، دوست دارم با یه عالمه شیر و شکر بخورمش 

 

 عاشق کله پاچه ام  

 

عاشق اینم که با غذام سیر بخورم و پیاز! البته که به خاطر بوش خیلی کم این اتفاق می افته، لحظه شماری می کنم برم شمال که تا می تونم سیر بخورم  

 

وقتی هیجان زده می شم، کاملا معلومه و نمی تونم احساساتم رو پنهان کنم

 

وقتی عصبانیم، هیشکی از چند کیلومتریمم رد نمی شه و ناخودآگاه صدام شبیه داد می شه

 

 

دلم نمی خوام غذام رو کوچولو کوچولو بخورم، دلم می خواد با اشتها بخورم و قاشقم پر پر باشه 

 

من عاشق دختر بچه هام! 

  

عاشق موسیقی سنتی ام،  

  

و  

و  

و  

 

 

ناامید کننده است نه؟ از یه دختر خانوم بعیده؟، ولی دوست دارم که اینطوری باشم، همینه که هست، والاااااااااااا